امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

امیرعلی خان محمودی

مامان رو چندتا دوست داری؟

پسرک شیرین زبون مامان قندو نبات من امروز خواستم یه چیز جدید بهت یاد بدم گفتم بگو مامان رو چند تا دوست داری و 2 تا دستم رو آوردم بالا به نشونه ده تا و گفتم بگو ده تا دوست دارم با دو تا دست نازت، هر چی گفتم دیدم نه بابا تو حواست جای دیگست بعد از یک ساعت ازت پرسیدم مامان رو چند تا دوست داری و توقع داشتم که 2 تا دستت رو بیاری بالا ولی تو اگه گفتی در جواب چیکار کردی ؟ به جای دستات با شیرین زبونی گفتی دَتا دَتا   کلی ذوق کردم و فقط تونستم تا جائی که جا داشت بوست کنم و بچلونمت آخه خیلی خوشمزه گفتی بعدش هم هر بار که ازت می پرسیدم همون جواب رو می دادی و تازه یه دستتم می یاوردی بالا   الهی فدات شم خوشمزه مامان با هر ...
13 خرداد 1392

خونه باغ و هشت روزی که گذشت!!!

گل پسر مامان سلام سلام به روی ماهت دردونه مامان هفته ای که گذشت هفته ای پر از شیطنت و خوشگذرونی بود اگه گفتی چرا؟ چون هفته گذشته رفتیم پیش مامانی و بابائی و تو تا تونستی اونجا شیطنت کردی دیگه طوری شده بود که اصلا من رو نمی شناختی و فقط دوست داشتی بری توی حیاط و خاک بازی کنی یا با محمد بدو بدو کنی. الان برات چند تا عکس می ذارم که خودش گویای کل ماجرا هست: خوب این بیل و سطل خیلی بدردت می خورد چون دائما از این ور حیاط سنگ جمع می کردی و بدو بدو می یاوردی می ریختی توی سطل البته تا برسی به سطل تقریبا 2 تا 3 تا سنگ بیشتر توی بیل باقی نمونده بود بعضی وقتا هم که بیلت رو گم می کردی اینکارو با دستای نازت انجام می دادی و سرتا پا خاکی...
12 خرداد 1392

اولین مامان گفتن

پسرکم شیرین زبون مامان قندو عسل یکی یکدونه دردونه دیروز برای اولین بار خیلی قشنگ گفتی: مامان مامان به قدری قشنگ این کلمه رو گفتی که حاضر بودم همون جا جونم رو بدم تا یه بار دیگه هم بگی گل پسرم بالاخره اولین کلمه رو با گفتن مامان آغاز کردی و کلی مامان نادیا رو خوشحال و ذوق زده کردی. البته قبل از این چیزای دیگه هم می گفتی مثلاً آدا جا دد تاتا ولی این اولین کلمه درست و کاملیه که به زبون شیرینت اومده نازدونه مامان بازم بگو پسرکم جگر گوشم بازم بگو مامان و منو بیشتر از پیش عاشق خودت کن                                          ...
1 خرداد 1392

پانزده ماهگی امیرعلی کوچولو

سلام نی نی کوچولوی مامان سلام عسل مامان ببخشید که فرصت نشد کارهائی رو که تو ماه گذشته یاد گرفتی برات بنویسم آخه اتفاقات زیادی افتاد که باعث شد این کار رو یکم با تاخیر انجام بدم. البته انقدر شیرین کاریهات زیاد شده که نمی تونم همشون رو برات بنویسم ولی چندتائیش رو می گم تا وقتی بزرگ شدی و این خاطرات رو خوندی تو هم مثل ما از این کارها لذت ببری: 1. کل اجزای صورت رو یاد گرفتی و با طرز بانمکی وقتی ازت می پرسم همشون رو نشون می دی مثلا پیشونی ابرو مژه چشم بینی دندون زبون لپ مو گوش چونه 2. از کارتهای ban ben bon حدود 35 تائیش رو یاد گرفتی مثل آب-لیوان-مامان-بابا-عروسک-گربه-اسب-قاشق- دست - پا - تاب- کلیه اجزای صورت و بقیه که الان خاطرم نیس...
30 ارديبهشت 1392
1